به دنبال همراه "اول" نيســــــــــتم !!!
این روزها...
اول راه ، همه همراهـــــند...
باید به دنبال همراه "آخر" گشت
همراهی تا آخــــــــــرین قدمها... ♥
بهار حالا که امدی شادی را به تمام خانه ها ببر مبادا خانه ای جا بزاری
به خانه ما هم بیا..... اگر یادت ماند
از کسانیکه از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم ، آنها مرا قویتر میکنند
از کسانیکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم ، آنان قلب مرا بزرگتر میکنند
دیشب اینترنتم قطع شد
رفتم یه ذره با خانواده نشستم،باهاشون آشنا شدم به نظر آدماى خوبى میان ....
من راه رفتن را از یک سنگ آموختم
دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت
بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند
پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند
پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند
غَــــــزَل می گویم...غَـــــــزَل می شوم...
می دانم روزی خواهد رسید
که تو نگاه می کنی و من؛
شعر می گویم...
تو می خندی و من؛
شعر می گویم...
تو راه می روی؛
آواز می خوانی؛
می نشینی؛
و شب ها...
با همان آرامش خاص خودت
به خواب می روی
و من؛
غَــــــزَل می گویم...غَـــــــزَل می شوم...
و تو می شوی اولین و زیباترین؛
کتاب شعرعاشقانه ی تاریخ که نَفَس می کشد ...
تو دوست داشتنی هستی اگر …
دردهایت تو را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد.
تو زنده هستی اگر …
امیدهای فردا برایت بیشتر از مشکلات دیروز اهمیت داشته باشد.
تو با شرافتی اگر …
آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم بدانی.
تو آزادی اگر …
خودت را کنترل کنی، نه دیگران را!
تو بخشندهای اگر …
بتوانی به همان زیبایی که میگیری، به دیگران ببخشی.
تو مهربانی اگر …
وقتی دیگران مرتکب اشتباهی میشوند که تو هم در خود سراغ داری، آنها را ببخشی.
تو شادی اگر …
گلی را ببینی و به خاطر زیبایی آن خدا را شکر کنی.
تو زیبایی اگر …
احتیاج به آیینه نداشته باشی تا این را به تو بگوید.
تو ثروتمندی اگر …
هیچ گاه بیش از آنچه داری نیاز نداشته باشی.
زندگی زیباست زشتی های آن تقصیر ماست
در مسیرش هر چه نازیباست آن تدبیر ماست
زندگی آب روانی است روان میگذرد
آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد
به تعظيم مردم اين زمانه اعتماد نكن،
تعظيم آنان همانند خم شدن دو سر كمان است كه هر چه به هم نزديكتر شوند تيرش كشنده تر است
تمـــام دلـــتنگی هایـــــــــــم
را به شکوفـــه ها داده ام
بــــــهار نزدیــــــک اســــت ...
ﻧﮕـــــــﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ،
ﺣــــﺎﻝ ﻣـــﻦ ﺧـــــــﻮﺏ ﺍﺳــﺖ ﺑــﺰﺭﮒ ﺷـــﺪﻩ ﺍﻡ…
ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻧﻘـــﺪﺭ ﮐــﻮﭼﮏ ﻧﯿﺴﺘـﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻟــــﺘﻨﮕﯽ ﻫـــﺎﯾﻢ ﮔﻢ ﺷــــﻮﻡ
ﺁﻣـﻮﺧﺘــﻪ ﺍﻡ،
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻓـــﺎﺻــﻠﻪ ﯼ ﮐﻮﺗـــﺎﻩ،
ﺑﯿﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻧﺎﻣﺶ ” ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ ”
ﺁﻣــﻮﺧﺘــﻪﺍﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﮕــﺮ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ” ﻧﺒــﻮﺩﻧـﺖ ” ﺗﻨﮓ ﻧﺸــــﻮﺩ…
ﺭﺍﺳــــــﺘﯽ،
ﺑﻬﺘــــــــــﺮﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾــــﻢ…
" ﺣــــﺎﻝ ﻣـــﻦ ﺧـــــــﻮﺏ ﺍﺳــﺖ "
ﺧــــــﻮﺏِ ﺧــــﻮﺏ…
پارسال زیر باران، با او راه می رفتم ...
امّا...
امسال، راه رفتنش را با دیگری، زیر باران اشکهایم دیدم...
شاید باران پارسال، اشکهای شخصی دیگر بود!!!
موضوع غم انگیز زندگی ، کوتاه بودن آن نیست بلکه غم انگیز آن است که ما زندگی را خیلی دیر شروع میکنیم
مـا عــادت کـردیـم...
مـا عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ،
تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم
یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .
مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن نـمی بـیـنیم ،
ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن!!
هر لحظه را به گونهای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است و کسی چه میداند؟ شاید آخرین لحظه باشد.
عشق، نخستین گام به سوی ملکوت است و تسلیم، آخرین آن؛ آری تمام سفر دو گام بیش نیست.
زندگی را تنها زمانی میشناسی که آماده سفر به ناشناخته شوی.
اگر به شناخته چنگ بزنی، به ذهن چنگ زدهای و ذهن زندگی نیست.
بیشتر عشق بورز تا بیشتر شوی.. کمتر عشق بورزی، کمتر خواهی بود.
توان عشق ورزیدن تو، ترازوی سنجش توست و میزان عشق تو، ترازوی وجود تو.
تلاش نکن که زندگی را بفهمی، زندگی را زندگی کن! تلاش نکن که عشق را بفهمی، عاشق شو!
و چنین است که خواهی دانست؛ این دانستن حاصل تجربه توست، این دانستن هرگز ویرانگر آن راز نیست.
هر چه بیشتر بدانی در مییابی که هنوز چیزهای بیشتر و بیشتری باقیاست تا بدانی.
عشق والاترین هدیه خداست این هنر را بیاموز، ترانه عشق و جشن آن را بیاموز.
عشق نیازی بی چون و چراست، روح بی عشق قادر به حیات نیست.
عشق خوراک روح و سرآغاز هر آن چیزی است که بزرگ است؛ عشق دروازه ملکوت است.
هر لحظه را به گونهای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است و کسی چه میداند؟ شاید آخرین لحظه باشد.
عشق، نخستین گام به سوی ملکوت است و تسلیم، آخرین آن؛ آری تمام سفر دو گام بیش نیست.
زندگی را تنها زمانی میشناسی که آماده سفر به ناشناخته شوی.
اگر به شناخته چنگ بزنی، به ذهن چنگ زدهای و ذهن زندگی نیست.
بیشتر عشق بورز تا بیشتر شوی.. کمتر عشق بورزی، کمتر خواهی بود.
توان عشق ورزیدن تو، ترازوی سنجش توست و میزان عشق تو، ترازوی وجود تو.
تلاش نکن که زندگی را بفهمی، زندگی را زندگی کن! تلاش نکن که عشق را بفهمی، عاشق شو!
و چنین است که خواهی دانست؛ این دانستن حاصل تجربه توست، این دانستن هرگز ویرانگر آن راز نیست.
هر چه بیشتر بدانی در مییابی که هنوز چیزهای بیشتر و بیشتری باقیاست تا بدانی.
عشق والاترین هدیه خداست این هنر را بیاموز، ترانه عشق و جشن آن را بیاموز.
عشق نیازی بی چون و چراست، روح بی عشق قادر به حیات نیست.
عشق خوراک روح و سرآغاز هر آن چیزی است که بزرگ است؛ عشق دروازه ملکوت است.
هرگز شادي آدمها را از ميزان خنده هايشان نسنجيد
وقتی کسی رو پیدا کردی ؛
که کنارش بدون هیچ دلیلی ،
فقط به خاطر اینکه کنارشی ! خوشحالی ....
دیگه به درک که بقیه چی میگن !
کنارش باش و از کنار هم بودن لذت ببر ...
عزیزم!
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯽ ﮔﻪ:
ﺑﺮﻭ ﻳﻪ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﻲ ﻭﺍﺳﻢ ﺑﮕﻴﺮ
ﭘﺴﺮﻩ: ﻛﻮﻻ ﻳﺎ ﭘﭙﺴﻲ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﻛﻮﻻ
ﭘﺴﺮﻩ: ﺩﺍﻳﺖ ﻳﺎ ﻋﺎﺩﻱ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﺩﺍﻳﺖ
ﭘﺴﺮﻩ: ﻗﻮﻃﻲ ﻳﺎ ﺷﻴﺸﺔ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﻗﻮﻃﻲ
ﭘﺴﺮﻩ: ﻛﻮﭼﻚ ﻳﺎ ﺑﺰﺭﮒ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﺍﺻﻼ ﻧﻤﻴﺨﺎﻡ .. ﻭﺍﺳﻢ ﺍﺏ ﺑﻴﺎﺭ
ﭘﺴﺮﻩ: ﻣﻌﺪﻧﻲ ﻳﺎ ﻟﻮﻟﻪ ﻛﺸﻲ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﺍﺏ ﻣﻌﺪﻧﻲ
ﭘﺴﺮﻩ: ﺳﺮﺩ ﻳﺎ ﮔﺮﻡ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﻣﻴﺰﻧﻤﺘـــــــــﺍ
ﭘﺴﺮﻩ: ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﻳﺎ ﺩﻣﺒﺎﻱ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﺣﻴﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻥ
ﭘﺴﺮﻩ: ﺧﺮ ﻳﺎ ﺳﻚ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﮔﻤﺸﻮ ﺍﺯ ﺟﻠﻮ ﭼﺸﺎﻡ
ﭘﺴﺮﻩ: ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻳﺎ ﺑﺎ ﺩﻭ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﺑﺎ ﻫﺮﭼﻲ ﺑــــــﺮﻭ ﻓﻘﻂ ﻧﺒﻴﻨﻤﺖ
ﭘﺴﺮﻩ: ﺑﺎﻫﺎﻡ ﻣﻴﺎﻱ ﻳﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﻡ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﻣﻴﺎﻡ ﻣﻴﻜﻮﺷﻤــــــــﺖ
ﭘﺴﺮﻩ: ﺑﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﻳﺎ ﺳﺎﻃﻮﺭ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﺳﺎﻃـــــــــﻮﺭ
ﭘﺴﺮﻩ: ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﻢ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻳﺎ ﺗﻴﻜﻪ ﺗﻴﻜﻪ
ﺩﺧﺘﺮﻩ: ﺧـــــﺪﺍ ﻟﻌﻨﺘﺖ ﻛﻨﻪ .. ﻗﻠﺒﻢ ﻭﺍﻳﺴﺎﺩ
ﭘﺴﺮﻩ: ﺑﺒﺮﻣﺖ ﺩﻛﺘﺮ ﻳﺎ ﺩﻛﺘﺮﻭ ﺑﻴﺎﺭﻡ ﺍﻳﻨﺠﺎ
.
.
.
.
.
و سر انجام ﺩﺧﺘﺮﻩ از دست پسره دق کرد و ُمــــﺮﺩ
به دنبال همراه "اول" نيســــــــــتم !!!
این روزها...
اول راه ، همه همراهـــــند...
باید به دنبال همراه "آخر" گشت
همراهی تا آخــــــــــرین قدمها... ♥
بازی روزگار را نمی فهمم! داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم، انسان عاشق زیبایی نمی شود، انسان های بزرگ دو دل دارند؛ همه دوست دارند که به بهشت بروند، عشق مانند نواختن پیانو است، دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد، اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛ عشق در لحظه پدید می آید راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود : انسان چیست ؟ فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است.
من تو را دوست می دارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم!
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد … !
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
شنبه: به دنیا می آید.
یکشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شکست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می کند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
زندگی زیباست باید خوب بود
زخم هارامیتوان مرحم نهاد
می توان باعشق شد همسایه باز
میتوان بر زندگی لبخند زد
بوی آوازقناری را کشید
میتوان بر روی بال شاپرک
خنده ی صبح بهاری را کشید
با سخاوت میتوان همسایه شد
مهربانی را به گل تقدیم کرد
زندگی را میتوان تقسیم کرد
خوب بودن انقدرها هم سخت نیست
خانه ی خوبی همین نزدیک هاست